عشق

جمله های عاشقانه

گاهی ، وقت خداحافظی از کسی

خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! »

مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
 
مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !

مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !

... مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !

مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !

مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده!

مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش

+نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:13توسط mylife | |

دل همین است دیگر ...

می نشیند برای خودش رویا میبافد .

آرزوهای بی جا می کند ...

مثل آرزوی بوییدن عطر گس مردانه ات

مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت

مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !

مثل ...

میدانی ! ؟

باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !

تمامی ماجرا همین است :

من جز تو هیچ آرزویی ندارم !

 

+نوشته شده در سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:6توسط mylife | |

مرد که تو باشی زن بودن خوب است

از میان تمام مذکرهای دنیافقط کافیست

 پای تو در میان باشد

نمیدانی برای تو خانوم بودن چه کیفی دارد

 

+نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت15:24توسط mylife | |

برای بغل کردن عشقت

دنبال دلیل و بهانه نباش


  عاشقانه ترين احساس


  زمانيست كه به يك باره در آغوشش بگيري!

 

+نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت15:16توسط mylife | |

کل دنیا هم بگویند دوستم دارند...

فایده ندارد!!!
اما...
دوستت دارم های تو
چه غوغایی می کند...
روحم را تازه می کند!!!

+نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت15:12توسط mylife | |

وقتی که اعصابت خورده
ولی عشقت میاد دستت رو آروم می گیره و فشارش میــده
و تو اینقدر آر
وم می شی
که اگه صد سال بقیه می نشستند
و باهات حرف می زدن آرامش نمی گرفتی

+نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:43توسط mylife | |

گاهی دلت می خواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...

میدونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری...

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری...

یا یه جمله مثل:چیزی شده؟؟؟

اونجاست که بغضتو با یه لیوان آب سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه چیزی نشده

 

+نوشته شده در دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:34توسط mylife | |


در قلــــــــــــب کوچکم 
 


فرمانروایــــــــــــی میکنی

بدون هیچ نائب السلطنه ای

کسی نمیداند چه لذتـــــــــــــــــــــــــــــــی دارد

بهترین پادشاه تاریخ را در

دل داشــــــــــتن
 

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت22:32توسط mylife | |

 

اگر دلت گرفت...

 سکوت کن...

این روزها هیچکس معنی دلتنگی را نمیفهمد

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:38توسط mylife | |

غريب تر از زني كه اشك مي ريزد

مرديست كه هنوز نمي داند چگونه او را آرام كند

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت21:5توسط mylife | |

میبرد مرا تا آبی دریا

تا پشت یک ستاره

اوج لمس دستانت و خیالت
 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:40توسط علیرضا.ع | |

گاهی آنقدر دلتنگت میشوم 

که اگر

بدانی

خجالت میکشی
 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:39توسط علیرضا.ع | |

دیشب دلم مثه ابر های باران زا گرفته بود

نمیدونم چش بود

فک کنم دوباره هوای تو رو کرده بود
 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:38توسط علیرضا.ع | |

دلم یک دنیا تنهایی میخواهد

با یه عالمه تو

و تمام گوشه کنارهای اغوشت

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:37توسط علیرضا.ع | |

امروز هم گذشت و نیامدی


ناشکر نیستم فردا هم روز خداست

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:34توسط علیرضا.ع | |

ترک کردن آدم ها هم آدابی دارد

اگر آداب ماندن نمیدانید لا اقل درست ترکشان کنید

تا ترک برندارند
 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:32توسط علیرضا.ع | |

بــا تَمــامِ مِـداد رَنـگـے های دُنیــا


به هـَـر زَبــانی کــه بـِدانــے یـا نــَــدانے


خـالــے اَز هَــر تـَشـبیـه وَ اِسـتــعاره وَ ایـــهـام


تَـنهـــا یـــک جـــُـــــمله بـَــرایـت خـواهـَـــم نــِـوشــت


دوسـتَت دارَم خـــاص تــَــریـن مـُـخـاطـَـب خــــاص دُنیـــــا

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:30توسط علیرضا.ع | |

ایــن روزهـــا همــه بــه مــن

دلـتــنـــگــی

هــدیــه مـی دهنــد

لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!

بــه خـــدا

تمــــامـ شــد

دلـــــــــــم...!

 

+نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:26توسط علیرضا.ع | |

چقدر خوشحــ ــال بود شیطــ ــان وقتے سیبــ را چیدم …
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسیده بودے :
مرا بیشتر دوستــ دارے یا ماندن در بهشــ ــتــ را

 

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت13:13توسط علیرضا.ع | |


نمـےـבآنـــґ مـےـבآنــے یــ ـــآ نـﮧ … ؟!


لـحظـﮧ ے تـولـב مــَטּ بــﮧ همـــــآטּ ثآنیـﮧ اے بـرمـےگـرבב …


کــﮧ تـو بـرآے اولیـטּ بـآر بــﮧ مــטּ گفتـے …


בوسـتـتــــ ـ בآرґ …

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت13:11توسط علیرضا.ع | |

خداهرشب معجزه میکند


وقتی قلب من درآغوش تو


ازتپش نمی ایستد


وقتی آرام خودم را جا میدهم میان بازوانت


دنیا آن قدرکوچک میشودکه میتوان عالم را بایک بوسه گشت...

 

 

 

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت13:3توسط علیرضا.ع | |

خوشبختی داشتن کسی است…


که بیشتر از خودش

تــــــــــو را بخواهد…

و

بیشـــتر از تــــــــو…

هیـــــــــــچ نخواهد..

و

برایش تـــــــمام زندگی باشی

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:54توسط علیرضا.ع | |

رای خودت زندگـــی کن
کسی که تـو را " دوست" داشته باشد ...
با تـو " می مانـد "
برای داشتنت " می جنگد "
اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود ...!

 

+نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت1:6توسط علیرضا.ع | |

روزی خواهد رســــــــید

که دیگـــــــــر . . .
نه صدایم را بشنــــــــوی
نه نگــــــــاهم را ببینی . . .
نه وجودم را حس کنـــــــــی ...
و میشویی با اشکت
سنگ قبر خاک گرفته ی مرا . . .
و آن لحظه است . . .
که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی
ولی ... من ... دیگر ... نیستم

 

+نوشته شده در شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت1:0توسط علیرضا.ع | |

روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم ...

آخه معلوم نیست که منتظرِ تاکسی هستی یا آواره ی خیابون ها !
بخارِ هوا مال سرماست یا دود سیگار !!
روی گونه هات اشکه یا دونه های بارون !!!

 

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت23:58توسط علیرضا.ع | |

از بـــــیـــداری لذت می‌بــرم . . .
از ســـــــــــردرد لذت می‌بـــــرم . . .
از خــــــــــــوردن قرص‌های رنـگـــــــــــــــــــارنگ لذت می‌بــــرم . . .
از مـشــکـــــــی پـــوشــیـــدن لذت می بــــــــرم . . .
از تـــنـــهـایـــی ِ بــــی انـتـهـــایــم لذت می‌بـــــــرم . . .

 

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت22:28توسط علیرضا.ع | |

دستامو مشت کرده بودم
پرسید توی مشتت چی داری؟
گفتم :خودت نگاه کن
دستامو گرفتم آروم باز کرد
تو دستام چیزی نبود!
گفت : چیزی نیست که!
دستاشو که تو دستم بود گرفتم
گفتم : " نبود ولی حالا هست. "
دستاش گرم شد و لبخند زد.

 

+نوشته شده در دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت11:11توسط علیرضا.ع | |

ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :

 

 

اگر کاری که ” عشق ” با من کرد با تو می کرد

چند روز دوام می آوردی ؟؟؟؟

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:54توسط علیرضا.ع | |


حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:35توسط علیرضا.ع | |


کاش میدانستی

لحظه هایم

بی تو تنهاست....

 

+نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:30توسط علیرضا.ع | |

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 9 صفحه بعد